[دست های نجات] وبلاگ رسمی دانیال وهابلی

نوشته هایی که نوشته شدند.

[دست های نجات] وبلاگ رسمی دانیال وهابلی

نوشته هایی که نوشته شدند.

هرکس تفکراتی دارد، برخی در ذهنشان و برخی بر روی کاغذ. من نه کاغذ دارم نه ذهنی! من این وبلاگ را دارم.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

اولین نوشته ی جدی من...

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۶ ب.ظ
هر شخصی، نویسندگی یا داستان نویسی خودش رو از جایی شروع کرده، یکی سره زنگ انشا، یکی با یه دفتر کاهی... من داستان نویسی خودم رو - به طور جدی - پشت رایانه شروع کردم. ضعیف می نوشتم، خیلی ضعیف ولی به نوشته ی خودم ایمان داشتم و خودم را شدیداً دست بالا می گرفتم به حدی که به خودم می گفتم با یک و یا دو داستان دیگه جایم توی جشنواره هاست و مجبورم به طرفدار هام امضا بدم! وای... چه روز هایی بود، چه روزهایی که با امید تمام دست بر نوشتن می بردم و نوشته هایم را بین بقیه پخش می کردم.

اما وقتی اندکی گذشت، تازه فهمیدم تا نشستن در جشنواره ها و امضا دادن راه زیادی مانده، راهی پر فراز و نشیب که تنها با مقاومت و تلاش بی وقفه با شما همکاری می کند و راه رسیدن به مقصد هموار تر و هموار تر می شود.


من داستانم رو  از همون ابتدا تصمیم داشتم تنها در میان دوستان و آشنایانم منتشر کنم اما یکی از دوستانم که همه ی نویسندگی خودم رو به ایشون مدیونم به اسم "شایان وزیری" راه برای انتشار داستان هایم رو در اینترنت به من نشان دادند و باعث شدند من داستان های خودم رو در این فضای پهناور منتشر کنم و هرچه بیشتر چکش بخورم.

اولین داستان من که طبق توصیه ی یکی از آشنایانم از داستانی دوازده جلدی تبدیل به داستانی یک جلدی شد! "نیمه انسان ها" نام داشت، من آن زمان در این عرصه بسیار تازه کار محسوب می شدم و سعی داشتم با کله شقی حجم داستانم رو بیشتر و بیشتر کنم تا به دوازده جلد برسم ولی وقتی اندکی نوشتم، متوجه شدم نوشتن دوازده جلد نه کار آسانی است و نه کار نو پایی مانند من ولی باز هم من کله شق بودم و بالاخره داستان یک جلدی رو تبدیل به داستانی سه جلدی کردم و مجموعه ای به اسم "مجموعه ی نیمه انسان ها" رو وارد دنیای اینترنت کردم.

نیمه انسان ها از نظر نثر واقعاً ضعیف بود یعنی حال که من خودم به مطالعه اش می پردازم در هر خط از خودم پنج - شش غلط در می آورم ولی صد در صد نیمه انسان ها از نظر داستان، بهترین داستانی بود که من همیشه خلق کردم. خط داستانی این مجموعه و نحوه ی ارتباط سه شخصیت اصلی داستان که در هر جلد با یکی از آنها آشنا می شدید بسیار عالی و تک بود و از همه مهم تر داستان با پایانی حماسی و غیر قابل باور تمام شد که خود من هم تا چند روز در شوک این پایان بودم.

ولی این مجموعه با همه ی خوبی ها بدی هایش برای نویسندگی من یک مقدمه بود، یک مقدمه ی خوب که فصل های بعدی را به خوبی نوشت.
half humans
لینک دانلود این مجموعه:
جلد اول:
http://www.mediafire.com/view/3garamdnhb2ykek/hlf_human_full.pdf
جلد دوم:
http://www.mediafire.com/view/s8u14tsocvrhye5/Half_humans_jeld_2.pdf
جلد سوم:
http://www.mediafire.com/download/61ge79693ww36d8/half+humans+3.pdf
  • دانیال وهابلی

نظرات  (۴)

سلام جناب نویسنده!می بینم که سرتون خیلی هم شلوعه و اینا.
خوبه که نویسندگی و این چیزا رو دوسداری و هم وقتشو داری(بر خلاف من که فقط تابستونا می تونم دست به قلم بشم)
ولی امیدوارم بتونی کاراتو به چاپ بنشونی و کتابات فروش بره مثه چی!
خواستی به وب منم بیا،یه داستانک دارم میزنم که به صورت خاطره یه بچه فقیره.منتظرم نظرتو بشنوم 

ارادتمند: خودت میدونی کیم! 

داستانات خیلی خوبه دانیال جان...

منتظر داستان های دیگه هستیم...

با ارزوی موفقیت روزافزون تو دوست خوبم...

به صورت کاملاً ناشناس کامنت می‌ذارم که نابود شی. :-"

+ وبلاگ نو مبارک... :دی

هوچی دیگه... همین!

قبلا هم بهت گفتم داستانات خوبه . هر کسی از یه جایی باید شروع کنه و یه جایی هم تمام کنه مهم بین شروع و پایانه که باید با تمام تلاشت اونو ارتقاع بدی. همه ی  نویسنده های خوب که از شکم مادر نویسنده ی حرفه ای نیستن. با تلاش به اینجا رسیدن.

به قول خودت هنوز تا یه نویسنده ی حرفه ای حرفه ای شدن راه زیادی رو در پیش داری

پس تمام تلاشتو به کار بگیر . 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی