[دست های نجات] وبلاگ رسمی دانیال وهابلی

نوشته هایی که نوشته شدند.

[دست های نجات] وبلاگ رسمی دانیال وهابلی

نوشته هایی که نوشته شدند.

هرکس تفکراتی دارد، برخی در ذهنشان و برخی بر روی کاغذ. من نه کاغذ دارم نه ذهنی! من این وبلاگ را دارم.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
۰۷
تیر
  • دانیال وهابلی
۱۴
مرداد
  • دانیال وهابلی
۰۵
مرداد

مجموعه ی نیمه انسان ها اولین مجموعه ی من و اولین داستان های جدی ای بود که من نوشتن و منتشر کردم حال، مدیر بلاگ معجزه ی جاودان به من لطفی کردن و این مجموعه رو به طور کاملاً مو شکافانه زیر ذربین بردند و نقد کردند.

(نقد در ادامه)

half humans

  • دانیال وهابلی
۲۷
تیر
  • دانیال وهابلی
۲۱
تیر

به تازگی سریالی شروع کردم تحت عنوان "دکستر" سریالی که شخصیت اصلی اش توانایی درک هیچ احساسی را ندارد! او نه غم می خورد، نه شاد می شود، نه تحریک می شود و نه عاشق! شاید تجربه کردن احساسات یکی از بهترین ویژگی های زندگی باشد ولی بعضی وقت ها که احساسات به آدم ضربه می زدند آرزو می کنم مانند دکستر باشم! هیچ احساسی را درک نکنم و فقط به تظاهر بپردازم. گاهی وقت ها این چنین بودن بد و گاهی وقت ها خیلی خوب است برای همین ترجیح می دادم یک کلید برای احساسات وجود داشت تا هر وقت احساسات اذیتم می کردند کلید رو بزنم و از دست همشون راحت بشم!

اینجوری دنیا خیلی جای بهتری بود و احساسات به هیچ وجه زندگی آدم رو خراب نمی کردن!


dexter

  • دانیال وهابلی
۲۰
تیر
هر شخصی، نویسندگی یا داستان نویسی خودش رو از جایی شروع کرده، یکی سره زنگ انشا، یکی با یه دفتر کاهی... من داستان نویسی خودم رو - به طور جدی - پشت رایانه شروع کردم. ضعیف می نوشتم، خیلی ضعیف ولی به نوشته ی خودم ایمان داشتم و خودم را شدیداً دست بالا می گرفتم به حدی که به خودم می گفتم با یک و یا دو داستان دیگه جایم توی جشنواره هاست و مجبورم به طرفدار هام امضا بدم! وای... چه روز هایی بود، چه روزهایی که با امید تمام دست بر نوشتن می بردم و نوشته هایم را بین بقیه پخش می کردم.

اما وقتی اندکی گذشت، تازه فهمیدم تا نشستن در جشنواره ها و امضا دادن راه زیادی مانده، راهی پر فراز و نشیب که تنها با مقاومت و تلاش بی وقفه با شما همکاری می کند و راه رسیدن به مقصد هموار تر و هموار تر می شود.
  • دانیال وهابلی