هر شخصی، نویسندگی یا داستان نویسی خودش رو از جایی شروع کرده، یکی سره زنگ انشا، یکی با یه دفتر کاهی... من داستان نویسی خودم رو - به طور جدی - پشت رایانه شروع کردم. ضعیف می نوشتم، خیلی ضعیف ولی به نوشته ی خودم ایمان داشتم و خودم را شدیداً دست بالا می گرفتم به حدی که به خودم می گفتم با یک و یا دو داستان دیگه جایم توی جشنواره هاست و مجبورم به طرفدار هام امضا بدم! وای... چه روز هایی بود، چه روزهایی که با امید تمام دست بر نوشتن می بردم و نوشته هایم را بین بقیه پخش می کردم.
اما وقتی اندکی گذشت، تازه فهمیدم تا نشستن در جشنواره ها و امضا دادن راه زیادی مانده، راهی پر فراز و نشیب که تنها با مقاومت و تلاش بی وقفه با شما همکاری می کند و راه رسیدن به مقصد هموار تر و هموار تر می شود.